تصمیم گیری در سرمایه گذاری مبتنی بر پایه های روانشناختی است نه تحلیل های عقلایی
به گزارش بازار مقاله، مدیرعامل سابق صندوق پژوهش و فناوری سلامت ثامن ضمن اشاره به مفهومی به نام «مالی رفتاری»، تصریح کرد: تصمیم گیری در سرمایه گذاری مبتنی بر پایه های روانشناختی و نه تحلیل های عقلایی است.
به گزارش بازار مقاله به نقل از ایسنا، دکتر حمیدرضا فرهادی، دکترای مدیریت مالی و فعال زیست نوآوری در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده است، اظهار نمود: "طی دهه ۱۹۹۰ میلادی رویکرد تحلیل گران بازارهای مالی از مفاهیمی مانند اقتصادسنجی سری های زمانی قیمت ها، سودهای نقدی و تقسیمی و موارد مشابه به بسط مدل هایی که روانشناسی افراد را به فرایند تصمیم گیری آنها ارتباط می داد، سوق پیدا کرد. بدین صورت که محققان استثناهای فراوانی را در بازارهای مالی پیش رو داشتند که مدلهای نظری ظاهرا نوین قادر به تبیین آنها نبودند. خیلی از سرمایه گذاران در گذشته به این نتیجه رسیده بودند که پدیده های روانشناختی نقش مهمی را در تعیین رفتار بازارهای مالی دارند. در واقع این جا بود که پای مفهومی به نام «مالی رفتاری» به این میان باز شد.
به زبان ساده، مالی رفتاری نگاهی متفاوت به چگونگی تفسیر افراد از اطلاعات برای اتخاذ تصمیمات سرمایه گذاری آگاهانه است. این مفهوم بین رشته ای به دنبال تاثیر فرایندهای روانشناختی در تصمیم گیری است. علاوه بر آن مالی رفتاری را میتوان پارادایمی دانست که با عنایت به آن، بازارهای مالی با استفاده از مدل هایی مورد مطالعه قرار می گیرند که دو فرض اصلی و محدودکننده پارادایم سنتی بیشینه سازی مطلوبیت مورد انتظار و عقلانیت کامل را کنار می گذارد. مالی رفتاری دو پایه اصلی دارد؛ یکی محدودیت در آربیتراژ است که عنوان می کند سرمایه گذاران عقلایی به سادگی نمی توانند از فرصت های آربیتراژ استفاده کنند، چونکه این کار مستلزم پذیرفتن برخی ریسک ها است. دوم روانشناسی است که با استفاده از آن رفتار و قضاوت سرمایه گذاران و همینطور خطاهایی که اشخاص در هنگام قضاوت مرتکب می شوند، بررسی می شود. بر خلاف باور عموم سرمایه گذاران همیشه به صورت منطقی، قابل پیشبینی و بدون اریب رفتار نمی کنند. بر مبنای نظریه های روانشناسی، انسان ها تمایل به نگهداری حوادث خاصی در ذهن خود به صورت تصورات دارند و این تصورات ذهنی در برخی از مواقع اثرات بیشتری از خود حوادث بر رفتار افراد دارند. مطالعات زیادی نحوه عملکرد غیر منطقی افراد در مباحث سرمایه گذاری و پولی را نشان داده است.
از لحاظ تاریخی مالی رفتاری را میتوان در دو تحول متمایز خلاصه کرد؛ نخستین تحول، تحول نئوکلاسیک در مالی است که با مدلهای قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای، نظریه بازار کارا در دهه ۱۹۶۰، مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای در طول دوره های متفاوت و نظریه قیمت گذاری اختیار معامله مبتنی بر آربیتراژ در دهه ۱۹۷۰، شروع می شود. دومین تحول، تحول رفتاری در مالی است که در دهه ۱۹۸۰ با سؤال در رابطه با منشأ نوسانات در بازارهای مالی، با کشف ناهنجاری های بی شمار و تلاش در جهت ترکیب نظریه های مالی مانند نظریه آینده نگری کاهنمن و تیورسکی در سال ۱۹۷۹ و سایر نظریه های روانشناسان شروع شد.
مالی رفتاری گفتمان نسبتا جدیدی در بازارهای مالی است که اخیرا ظهور یافته و در پاسخ به مشکلاتی است که مکتب مالی مدرن با آن روبه رو بوده است. به بیان دیگر به بحث در ارتباط با برخی پدیده های مالی می پردازد که در آنها رفتار کاملا عقلایی به نظر نمی آیند. مالی رفتاری شامل دو حوزه اساسی است: محدودیت در آربیتراژ و روانشناسی شناختی. محدودیت در آربیتراژ به این امر می پردازد که تحت چه شرایطی نیروهای آربیتراژ در بازار مؤثر و در چه مواقعی غیر مؤثر خواهند بود. روانشناسی شناختی بیان می دارد که فرآیندهای تصمیم گیری انسانی با عنایت به برخی محدودیت های شناختی تحت تاثیر قرار می گیرد. محدودیت در آربیتراژ خود شامل نظریه پیش نگری و روانشناسی شناختی شامل رفتارهای شهودی است.
منطق نظریه پیش نگری بر پایه تابع ارزش است. تابع ارزش با تابع مطلوبیت در نظریه مطلوبیت مورد انتظار فرق می کند و این به خاطر نقطه عطفی است که بر مبنای نقطه مرجع افراد تعیین می شود. بر مبنای نظریه مطلوبیت مورد انتظار تابع مطلوبیت به صورت مقعر یا کاو است، اما بر طبق تابع ارزش عرضه شده توسط کاهنمن و تیورسکی شیب تابع مطلوبیت ثروت پیش از نقطه عطف درحال افزایش و بعد از آن با افزایش ثروت در حالت کاهش است. حتی خود نقطه عطف هم برای هر فردی متفاوت می باشد و بستگی به این دارد که چه مقدار ثروت را مد نظرش قرار داده باشد. سرمایه گذاران ریسک گریز هستند. این طور میتوان بیان کرد که زمانیکه سرمایه گذاران در سمت چپ منحنی ثروت (ضرر) هستند، از ریسک گریزی به ریسک پذیری تغییر جهت می دهند. دو پدیده عنوان شده در این قسمت یعنی «ترجیح برای نتایج مطمئن» و «ترجیح ریسک، زمانیکه سرمایه گذاران با ضرر روبرو هستند» امکان دارد بتواند برخی از ابعاد غیرمنطقی بودن سرمایه گذاران را توضیح دهد.
شواهد تجربی نشان داده است که دردناکی ضرر و زیان دو برابر لذت همان مقدار سود و منفعت است و این بحث می تواند به روشن شدن این نکته کمک نماید که چرا افراد به شرکت در شرط بندی ها بیشتر تمایل پیدا می کنند، در واقع آنان می خواهند از دردناکی حس ضرر و زیان خود بکاهند.
به همین طریق سرمایه گذارانی که در خرید برخی از سهام یا اوراق بهادار دیگر ضرر کرده اند (پایین نقطه عطف قرار گرفته اند) به امید اینکه سر انجام قیمتها برخواهند گشت، ریسک بیشتری کرده و سهامشان را نگه می دارند که در واقع این نشان دهنده ریسک پذیری سرمایه گذاران در این حالت بوده و در واقع این ریسک پذیری هم به علت فاصله گرفتن از ضرر است و در حالت بالاتر از نقطه عطف سرمایه گذار باردیگر ضرر به حالت ریسک گریزی تغییر حالت خواهد داد."
منبع: بازار مقاله
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب