آدم هایی که هرروز مرگ را لمس می کنند مستند «لمس مرگ» بار دیگر تصورات کلیشه ای ذهن ما را نسبت به غسالان درهم می ریزد؛ زنان و مردان جوانی که اکراهی نسبت به این شغل در چهره هایشان دیده نمی گردد. به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، ابتدای دهه ۸۰ و بواسطه سریال زیر آسمان شهر بود که نخستین بار تصویر یک غسال در یک سریال کمدی و با هدف فرهنگ سازی نگاه مردم به این رده شغلی به تصویر درآمد؛ فردی که میهمان خانواده بهروز پیرپکاجکی بود و برخورد آدم ها تا قبل از آگاهی از شغل وی با او بسیار عالی و منطقی بود اما بعد از آن، رفتارها بسیار تحقیرآمیز شد. رفتارهایی که شاید نه تمامی آنان آگاهانه و ارادی است و نه قابل شماتت. موضوعی که نیاز داشته است تا بیشتر درمورد آن صحبت و از آن قبح زدایی شود اما نشده است. سریال زیر آسمان شهر بیست سال پیش کوشش کرد به مردم کمک نماید تا به شاغالان در این شغل به چشم دیگری نگاه کنند؛ تلاشی که در فیلم سینمایی محیا (به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی اکبر خواجویی ۱۳۸۶) بار دیگر و به شکل دیگری عنوان شد و کوشش کرد نشان دهد این آدم ها به رغم برخی تصورات جامعه نه در ظاهر که در باطن هم فرقی با سایر آدم ها ندارند و اتفاقا قلب های صاف و ساده ای دارند و مسیر دشواری را جهت زندگی و مواجه با مرگ طی کرده اند؛ مسیری که شاید برای صیقل روح تجویز انجام آن برای برخی خالی از لطف نباشد؛ چنانچه جاوید (با بازی شهاب حسینی) برای شناخت بهتر خود پا در این وادی نهاد. در فرهنگ دهخدا غسال [ غ َس ْ سا] صیغه مبالغه از غَسْل، جامه شوی (منتهی الارب)، شوینده، سخت شوینده و مرده شوی مدلول شده است. شغل تغسیل دهندگان برخلاف تصور کراهتی که نسبت به این کار در عرف جامعه وجود دارد، واجب کفایی است و هم به لحاظ اخلاقی و هم به لحاظ دینی هم باید ممنون کسانی بود که چنین وظیفه ای را بجای دیگران انجام می دهند. واجبات کفایی قسمتی از واجبات دینی هستند؛ هدف شارع انجام آن کار است و تفاوتی ندارد که چه کسی آنرا انجام دهد و می توان گفت همه مکلفان، بطور مساوی مخاطب آن دستور هستند. بدین سبب با انجام تعدادی از مکلفان، تکلیف از دیگران برداشته می شود. واجب کفایی در مقابل واجب عینی قرار دارد که شخص مکلف مخاطب دستور الهی است، مانند نماز. با انجام شدن واجب کفایی، وجوب از سایرین برداشته می شود و انجام دهنده کار به ثواب می رسد ولی اگر هیچیک از مکلفین مبادرت به انجام واجب نکنند همه گناهکار خواهند بود. واجبات کفایی مربوط به مصالح عمومی جامعه است و انجام خود آن عمل اهمیت دارد، بر خلاف واجبات عینی که انجام عمل از فرد خاص مهم است؛ غسل، کَفْن و دَفْن میت، اقامه نماز میت، پاک کردن مسجد از نجاست، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، نجات جان کسی که در خطر مرگ است، و تحصیل علوم دینی قسمتی از واجبات کفایی هستند. روایتی از مرگ که ترسناک نیست لمس مرگ روایت ساده ای دارد: توصیف غسالخانه بهشت زهرای تهران آن هم در ایام شیوع ویروس کرونا در پاییز ۱۳۹۹. مستندی کوتاه که در ۱۶ دقیقه تصویری سخت از روزهای طولانی شیوع مرگ در جسم و جان آدم های شهر را به تصویر می کشد. روزهایی که تعدادی از ترس مبتلاشدن به بیماری حتی از خانه خارج نمی شدند و هنوز واکسنی وجود نداشت؛ ترس شیوع و مبتلاشدن به یک بیماری مرگبار همه جا بود و حتی اجازه ای برای مراسم تدفین و حضور در گورستان ها وجود نداشت. آدم ها در غریبانه ترین شکل ممکن دفن می شدند و نه خبری از آیین سوگ بود و نه مراسم متداول تدفین؛ تنها چیزی که بود تصویر ترسناکی از آدم هایی بود که در لباس هایی سرتاپاپوشیده مردگان را بدون حضور و همراهی خانواده و دوستان دفن می کردند. آن زمان مراکز درمانی و کادر درمان جزو در معرض ترین مشاغل در مبارزه با مرگ و ویروسی مرگبار محسوب می شدند و کمتر کسی یادی از کسانی می کرد که در برخورد مستقیم با این بیماری آن هم در بدترین شکل آن (جنازه بیمارانی که بر اثر کرونا درگذشته بودند) هستند و به رغم دیده نشدنشان، کار بسیار مهم و دشواری را انجام می دهند. زندگی فصل های مختلفی دارد این مستند بار دیگر تصورات کلیشه ای ذهن ما را نسبت به غسالان درهم می ریزد؛ زنان و مردان جوانی که چهره های دوست داشتنی شان اثری از اکراهی که نسبت به این شغل در باور ذهنی ما وجود دارد را نمایندگی نمی کنند. کسانی که به یادمان می آورند که روزی حتما آنها را خواهیم دید و آنها هم ما را می بینند؛ آدم هایی که فارغ از جنسیت، جایگاه اقتصادی و اجتماعی و شغل و اموال و... برخوردشان با آدم ها یکسان است و چقدر خوب است که بدانی که زیر دست چنین انسان هایی بدون قضاوت های دنیوی با زندگی مادی خداحافظی خواهی کرد. لمس مرگ تلاش تغسیل گران و طلبه های جهادی ای را نشان میدهد که اجازه روی زمین ماندن درگذشتگان را نمی دهند، آنان را تا منزل ابدی همراهی می کنند و برایشان این آدم ها نه یک عدد و نه یک جسم که آدمی هستند که عزیزانی داشته و عزیزکسانی بوده اند و به سبب انسانیت شایسته تطهیر برای اختتام زندگی مادی شان هستند. این مستند از این جهت که تصویری وحشتناک از غسالخانه یا مرگ را به تصویر نمی کشد بلکه انسان هایی شریف را برجسته می سازد که بی غش کارشان را انجام می دهند قابل تقدیر است. در قسمتی از این مستند با صدای علی اوسیوند (راوی) جمله زیبا و قابل تاملی مطرح می شود: زندگی هم فصل های مختلفی دارد، پاییزش که برسد مثل ریختن برگ ها، آدم ها هم از درخت زندگی فرومی ریزند. مستند لمس مرگ به کارگردانی فرشاد یحیایی در سال ۱۳۹۹، گوشه ای از کوشش های کارکنان سازمان بهشت زهرا در تغسیل و تدفین متوفیان کرونائی را به تصویر می کشد. افرادی که بدون ترس از مبتلاشدن به بیماری پیکر متوفیان کرونائی را به خاک می سپارند. عوال تولید این مستند عبارت اند از: تهیه کننده: محمدعلی فیض اله زاده، تهیه شده سازمان هنری رسانه ای اوج و نویسنده: زینب جعفری.